زمستون

یک قدم مانده به...

زمستون

یک قدم مانده به...

کاش آن شب را نمی آمد سحر
کاش گم در راه پیک بد خبر
ای عجب کان شب سحر اما به ما
تیره روزی آمد و شام دگر
دیده پر خون از غم هجران و او
با لب خندان چه آسان بر سفر
ای دریغ از مهربانی های او
دست پر مهر آن کلام پرشکر
غصه ها پنهان به دل بودش ولی
شاد و خرم چهره اش بر رهگذر
در ارزان زان ما بود ای دریغ
گنج پنهان شد به خاک و بی ثمر
تا پدر رفت آن سحر از پیش رو
بی نشان را خاک تیره شد به سر  

 

 

 

 

+ همیشه خندان می دیدمت، امروز که در آغوش هم گریستیم غم رفتن ناگهانی پدر بر شانه ام نشست. فاطمه ی عزیزم سخت است رفتن پدر بدون خداحافظی، بدون سیر نگاه کردن به چشم های مهربانش، بدون فرصتی برای جبران دلاوری های کریمانه اش... های های گریه ات این همه را می گفت.

 

تفاوت چیست؟

  حضرت موسی در بستر بیماری به ضعف و پریشان حالی دچار است و اطبا چاره کار را خوردن دارویی می دانند. موسی امتناع می کند و شفا را تنها از جانب خدا و خواست او می داند. ندا می آید: ای موسی به عزتم قسم تا این دارو را نخوری شفایت نمی دهم.

یوسف پیامبر بی گناه در زندان گرفتار است. از کسی می خواهد بی گناهی اش را به اطلاع عزیز مصر برساند. این موجب می شود مدت در بند بودن یوسف از یک سال به هفت سال تغییر یابد. 

 

مسبب خداست (حداقل از دید پیامبران غیر از این نمی تواند باشد).

استفاده از اسباب شکر نعمته و استفاده از برخی اسباب شرک (حتی خفیف).

اگه برای رهایی از رنج بیماری دارو اسباب می شه، حاکم نمی تونه یک اسباب رهایی از زندان باشه؟

چطور در زندگی روزانه و کلا در شرایط مختلف مخصوصا در مصائب و مشکلات اسباب رو بشناسیم؟  

بهترین بهترین من

  

در بنفشه زار چشم تو
من ز بهترین بهشت ها گذشته ام
من به بهترین بهار ها رسیده ام 

 
ای غم تو همزبان بهترین دقایق حیات من
لحظه های هستی من از تو پر شده ست
آه
در تمام روز
در تمام شب
در تمام هفته
در تمام ماه
در فضای خانه کوچه راه
در هوا زمین درخت سبزه آب
در خطوط درهم کتاب 
 

در دیار نیلگون خواب  

ای جدایی تو بهترین بهانه گریستن
بی تو من به اوج حسرتی نگفتنی رسیده ام 


 

  

 

خلیل کافر

   راحیل گفت: خیلی ها بر اساس تقدیر و سرنوشت خود روزگار خود را تلخ و یا شیرین می گذرانند، خیلی ها اعتقاد دارند که این تقدیر و سرنوشت توسط خدا وند در روح و روان انسان ها نهاده شده است، در واقع می توان گفت که مشیت الهی است برای انسان، در هر حال همیشه انسان در زندگی خوشبخت نیست گاهی روزگار خود را تا لحظه ی مرگ در سختی و بی چارگی می گذرانند. 

خلیل پاسخ داد:

- خیر همه اعتقادات و اندیشه هایی که می گویند انسان برای گذراندن زندگی سخت و دشوار خلق شده بی اساس و باطل است، اندیشه هایی که انسان را به سوی غم و اندوه و فقر و محرومیت می کشاند اندیشه های درستی نیستند چون وظیفه ی اصلی انسان فراهم نمودن زندگی خوب و سعادتمند بر روی هر نقطه از کره ی زمین است، کسی که نشانه ها و نعمت های خداوند را در کره ی زمین نبیند نمی تواند آنها را در سرای دیگر مشاهده نماید چون ما به صورت افراد پست و نگون بخت به این دنیا تبعید نشده ایم بلکه بسان کودکانی جاهل و نادان فرود امده ایم تا از زیبایی های زندگی و خوبی های طبیعت و رازهای خلقت و آنچه در روح و روان انسان ها نهفته است چیزهای زیادی یاد بگیریم.

 

جوان سپس ادامه داد:

- همه ی این چیزها را هنگام قرائت و مطالعه ی تعالیم و اندرزهای مسیح ناصری دریافتم، این اندرزها بسان نوری بود که به اعماق روح و روانم نفوذ کرد و مرا از خواب جهل و غفلت بیدار کرد؛ از آن لحظه فضای صومعه را فضایی تاریک و نفرت انگیز احساس نمودم و آن را آکنده ازاشباح ترسناک مشاهده کردم که می خواهند جان مرا بگیرند، از قدم زدن در طبیعن و نشستن زیر سایه درختان دشت و آرمیدن در دامنه کوه لذت می بردم چون نور حقیقت را انجا یافتم.  

 

«جبران خلیل جبران»

فصل تقسیم گل و گندم و لبخند

چشم‌ها پرسش بی‌پاسخ حیرانی‌ها
دست‌ها تشنة تقسیم فراوانی‌ها
با گل زخم، سر راه تو آذین بستیم
داغ‌های دل ما، جای چراغانی‌ها
حالیا! دست کریم تو برای دل ما
سرپناهی است در این بی‌سر و سامانی‌ها
وقت آن شد که به گل، حکم شکفتن بدهی!
ای سرانگشت تو آغاز گل‌افشانی‌ها!
فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید
فصل تقسیم غزل‌ها و غزل‌خوانی‌ها...
سایة امن کسای تو مرا بر سر، بس!
تا پناهم دهد از وحشت عریانی‌ها
چشم تو لایحة روشن آغاز بهار
طرح لبخند تو پایان پریشانی‌ها  

 

 

 

 

 

  

یک کلمه فکر!

۱- گیریم هستند کسایی که رو تخت میخ می خوابن  

اما این دلیل نمی شه کسایی که رو تخت معمولی می خوابن گناه کار خونده شن 

 

۲- گیریم که هستند کسایی که با چن تا بادوم چله می گیرین 

اما اینم حتی دلیل نمی شه اونا فوق العاده قلمداد شن

 

۳- ...

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا

 

ای راهب کلیسا کمتر بزن به ناقوس 

خاموش کن صدا را نقاره می زند طوس  

 

 

 

آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان 

بردار جان خود را با ما بیا به پابوس