زمستون

یک قدم مانده به...

زمستون

یک قدم مانده به...

کاش آن شب را نمی آمد سحر
کاش گم در راه پیک بد خبر
ای عجب کان شب سحر اما به ما
تیره روزی آمد و شام دگر
دیده پر خون از غم هجران و او
با لب خندان چه آسان بر سفر
ای دریغ از مهربانی های او
دست پر مهر آن کلام پرشکر
غصه ها پنهان به دل بودش ولی
شاد و خرم چهره اش بر رهگذر
در ارزان زان ما بود ای دریغ
گنج پنهان شد به خاک و بی ثمر
تا پدر رفت آن سحر از پیش رو
بی نشان را خاک تیره شد به سر  

 

 

 

 

+ همیشه خندان می دیدمت، امروز که در آغوش هم گریستیم غم رفتن ناگهانی پدر بر شانه ام نشست. فاطمه ی عزیزم سخت است رفتن پدر بدون خداحافظی، بدون سیر نگاه کردن به چشم های مهربانش، بدون فرصتی برای جبران دلاوری های کریمانه اش... های های گریه ات این همه را می گفت.

 

نظرات 3 + ارسال نظر
رضا یکشنبه 3 آذر 1387 ساعت 09:44 ب.ظ http://justpersian.net/linkbox/18647

سلام دوست عزیز.
باید بگویم وبلاگت بدون اغراق عالیست. (زیبا و مفید)
اگه می خوای می تونی از لینک باکس ما برای افزایش آمارت استفاده کنی. اینم کدش:


<!-- [ Start Code ] Just Persian Linkbox Service -->
<div align="center">
<iframe name="LB_justpersian" id="LB_justpersian" src="http://www.justpersian.net/linkbox/18647" frameborder="0" style="border:1px solid #000" width="480" height="280"></iframe>
</div>
<!-- [ End Code ] Just Persian Linkbox Service -->

بعد این که این کد رو تو (ویرایش قالب) وبلاگت قرار دادی روی دکمه ی ارسال لینک در لینک باکس کلیک کن و نام و آدرس وبلاگت رو بفرست تا لینکت بعد از تایید ثبت بشه.

دختر ایرونی دوشنبه 4 آذر 1387 ساعت 07:40 ب.ظ http://www.eshghyaafsane

سلام

کمک

یکی به من بگه این همه اتفاق عجیب غریب چیه واسه من می افته؟

جیغ بنفش چهارشنبه 6 آذر 1387 ساعت 05:00 ب.ظ http://bonbastetanhai.blogfa.com

صحبت از رفتن های ناگهانی ست ... ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد