کاش آن شب را نمی آمد سحر
کاش گم در راه پیک بد خبر
ای عجب کان شب سحر اما به ما
تیره روزی آمد و شام دگر
دیده پر خون از غم هجران و او
با لب خندان چه آسان بر سفر
ای دریغ از مهربانی های او
دست پر مهر آن کلام پرشکر
غصه ها پنهان به دل بودش ولی
شاد و خرم چهره اش بر رهگذر
در ارزان زان ما بود ای دریغ
گنج پنهان شد به خاک و بی ثمر
تا پدر رفت آن سحر از پیش رو
بی نشان را خاک تیره شد به سر
/span>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>
+ همیشه خندان می دیدمت، امروز که در آغوش هم گریستیم غم رفتن ناگهانی پدر بر شانه ام نشست. فاطمه ی عزیزم سخت است رفتن پدر بدون خداحافظی، بدون سیر نگاه کردن به چشم های مهربانش، بدون فرصتی برای جبران دلاوری های کریمانه اش... های های گریه ات این همه را می گفت.
سلام دوست عزیز.
باید بگویم وبلاگت بدون اغراق عالیست. (زیبا و مفید)
اگه می خوای می تونی از لینک باکس ما برای افزایش آمارت استفاده کنی. اینم کدش:
<!-- [ Start Code ] Just Persian Linkbox Service -->
<div align="center">
<iframe name="LB_justpersian" id="LB_justpersian" src="http://www.justpersian.net/linkbox/18647" frameborder="0" style="border:1px solid #000" width="480" height="280"></iframe>
</div>
<!-- [ End Code ] Just Persian Linkbox Service -->
بعد این که این کد رو تو (ویرایش قالب) وبلاگت قرار دادی روی دکمه ی ارسال لینک در لینک باکس کلیک کن و نام و آدرس وبلاگت رو بفرست تا لینکت بعد از تایید ثبت بشه.
سلام
کمک
یکی به من بگه این همه اتفاق عجیب غریب چیه واسه من می افته؟
صحبت از رفتن های ناگهانی ست ... ؟