زمستون

یک قدم مانده به...

زمستون

یک قدم مانده به...

 

صبح که از خانه بیرون می آمدم مادر داشت تند تند پولک های ماهی برادر کوچکم را به دریای کاغذی اش می چسباند و خودش هم به سختی جورابش را پایش می کرد که دوستش کمتر منتظرش شود و صدای مادر را شنیدم که به من گفت صبحانه ات را خوردی... 

 

صبح که از خانه بیرون آمدم آفتاب خیابان ها را پوشانده بود وهوا سوز سردی داشت و آسمان صاف بود. در مسیر راه سرویس مدرسه ای دیدم که بچه ها بغل به بغل هم نشسته بودند و کم مانده بود از پنجره بیرون بزنند شیطنت زیر پوستشان و تازگی در چشمانشان. و گرمای نان داغ را در دست عابران دیدم. و جمعیتی که در ایستگاههای اتوبوس شوری ایجاد کرده بودند. تاکسی بدون اینکه به مسافری که مثل سیر و سرکه می جوشید فکر بکند برای هر بنی بشری بوقکی و ترمزکی می زد... 

 

صبح که از خانه بیرون آمدم خورشید از مشرق طلوع کرده بود و زمین بدون آنکه سرگیجه بگیرد دور خودش و خورشید دور می زد و هر ثانیه 10 کیلومتر ما فیها را می چرخاند...   

 

صبح که از خانه بیرون آمدم خورشید در مدار سینوسی اش همچنان تاب می خورد و منظومه ی شمسی در کهکشان راه شیری آن را هل می داد و ادامه ی راهش را می رفت...  

 

 

صبح که از خانه بیرون آمدم...  

 

 

 

برای دنیا همه چیز مثل دیروز بود   

 

 

 

 برای دنیا هیج چیز عوض نشده بود. 

 

  

 

 

 ـــ  

نظرات 6 + ارسال نظر
inside پنج‌شنبه 2 آبان 1387 ساعت 07:55 ب.ظ http://insideworld.blogsku.com

برای دنیا همه چیز مصل دیروظ است...
برای دنی ا حیچ چیز اوض نشده است...

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 2 آبان 1387 ساعت 09:01 ب.ظ

سلام
امروز صبح و هر لحظه همه چیز کار خودشو می کنه . هر روز . هر روز . هر روز . دلم می خواست یک سیاهچاله بودم .
موفق باشید

سلام...
آنگاه من، راهی به سوی تو می جستم...

سهیل پنج‌شنبه 9 آبان 1387 ساعت 12:52 ب.ظ http://sobhe.blogfa.com/


با همه اینها . یقین بدانید که یک نفری تازه عاشق شده و تازه غنچه عشق در قلبش روییده
که تمام زمین و اسمان و تمام ستارگان همچنان در مسیر خودشان باقی مانده اند و همچنان مسیر درست و صحیح خویش را می پیمایند.
همه بر مدار قلبی عاشق و برای قلبی که گرمای عشق را حس میکند درحال گردش اند.
یقین بدانید
تا یک عاشق در دنیاست , دنیا هم پابرجاست
میزبان هر روز شما باحافظ :سهیل

خدایا این کرانها اختران ها کهکشان ها کل هستی های هستی بی نهایت مرکزند....

سهیل یکشنبه 12 آبان 1387 ساعت 02:01 ب.ظ http://sobhe.blogfa.com/

سلام ووقت بخیر
خوشحال میشم تشریف بیاورید وبلاگم و به رسم یادگاری نظری بدهید .
حضور شما دوستان همیشه باعث شادی بوده
میزبان سه سال شما باحافظ :سهیل

قاصدک یکشنبه 12 آبان 1387 ساعت 08:12 ب.ظ http://lmgolsr.blogfa.com

دوست خوب سلام اولین نظر مال من بود نمی دونم که من یادم رفته اسمم رو بگذارم یا شما پاکش کردید
احتمال قوی خودم یادم رفته

سلام قاصدک عزیز
من که چیزی رو پاک نکردم کلا سیستم بلاگ اسکای امکان ویرایش نظر نداره.
ممنون که میای :)

[ بدون نام ] دوشنبه 13 آبان 1387 ساعت 11:31 ق.ظ http://sobhe.blogfa.com/


ممنون بابت حضورتون در سالگرد وبلاگم. حضور گرامی دوستانی همچون شما همیشه برایم شادی افرین بوده . امیدوارم که لایق اینهمه لطف و محبت باشم
میزبان هر روز شما با حافظ :سهیل

خواهش می کنم
به نظر من وبلاگ شما یکی از بهترین وبلاگها در حوزه ی ادبیاته.
ممنون از گرمی حضورتان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد