موضوع
بحث انسان کامل از دیدگاه اسلام است. برای رسیدن به کمال انسانی خود باید بدانیم انسان
کامل چگونه است.
اگر انسان کامل اسلام را از راه بیان قرآن [ و سنت ] و از راه شناخت پرورده های کامل قرآن نشناسیم ، نمی توانیم راهی را که اسلام معین کرده ، برویم و یک مسلمان واقعی و درست باشیم و همچنین جامعه ما نمی تواند یک جامعه اسلامی باشد .
انسان کامل آن انسانی است که همه ارزشهای انسانی در او رشد کنند و هیچکدام بی رشد نمانند و [ به علاوه ] همه ، هماهنگ با یکدیگر رشد کنند و رشد هر کدام از این ارزشها به حد اعلی برسد ،
علی ( ع ) انسان کامل است ، برای اینکه " همه ارزشهای انسانی " ، " در حد اعلی " و به طور " هماهنگ " در او رشد کرده است .
این یک نکته ای است که غالبا جامعه ها از راه گرایش صد در صد به باطل به گمراهی کشیده نمی شونند بلکه از افراط یک حق به فساد کشیده می شوند. بسیاری از انسانها نیز از این راه به فساد کشیده می شوند.
پس انسان کامل یعنی انسانی که قهرمان همه ارزشهای انسانی است؛ در همه عرصه های انسانیت، قهرمان است.
می توان گفت ارزشهای انسانی به طور کلی تحت یک عنوان خلاصه می شود که خود آن شعبی پیدا می کند و آن ، عنوانی است که هم در اصطلاح عرفای خود ما و هم در اصطلاح علمای جدید آمده است و بلکه قبل از آنکه در اصطلاح عرفا بیاید ، در متون اسلامی آمده است و آن این است که اصلا می شود گفت معیار اصلی انسانیت آن چیزی است که از آن به " درد داشتن " و " صاحب درد بودن " ، تعبیر می شود .
درد ، در عین اینکه انسان را ناراحت می کند ، [ موجب ] آگاهی و بیداری برای انسان است. ناراحتی هوشیار و آگاه ، ترجیح دارد بر راحتی و آسایش جاهل و بی خبر و لخت و بی حس .
آن کسی که به مقام انسانیت برسد و ارزش درد داشتن و حساس بودن را درک کند ، هرگز نمی گوید : " دشمن جان من است عقل من و هوش من " ، بلکه کلام پیغمبر ( ص ) را می گوید : صدیق کل امری ء عقله ،و عدوه جهله (1) دوست راستین هرکس ، عقل و هوشیاری او و دشمن واقعی هرکس ، جهل و نادانی اوست . خطر عمده سرطان از این جهت است که بی خبر یعنی بی درد وارد می شود .
طبق نظر اسلام ، انسان یک حقیقتی است که نفخه الهی [ در او دمیده شده ] و از دنیای دیگری آمده است و با اشیائی که در طبیعت وجود دارد ، تجانس کامل ندارد . انسان در این دنیا ، یک نوع احساس غربت و احساس بیگانگی و عدم تجانس با همه موجودهای عالم می کند چون همه فانی و متغیر و غیر قابل دلبستگی هستند ، ولی در انسان ، دغدغه جاودانگی وجود دارد . این درد همان است که انسان را به عبادت و پرستش خدا و راز و نیاز و به خدا نزدیک شدن و به اصل خود نزدیک شدن می کشاند .
بشنو از نی چون حکایت می کند
واز جدائیها شکایت می کند
کز نیستان تا مرا ببریده اند
از نفیرم مرد و زن نالیده اند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
--
پیل باید تا چو خسبد اوستان
خواب بیند خطه هندوستان
خر نبیند هیچ هندوستان به خواب
خر زهندوستان نکرده است اغتراب
پ.ن: تخلیصی از ابتدای کتاب انسان کامل نوشته مرتضی مطهری
برای دسترسی به کل کتاب و دیگر آثار وی کلیک کنید.
مقیاس : |
|||||||||||||||
|
|||||||||||||||
|
سناریوهای زیر تلاش میکنند که دیدگاه شما نسبت به عشق را توضیح دهند:
1- پایان دنیا نزدیک است. اگر فقط بتوانید یک نوع از حیوانات را نجات دهید، کدام را انتخاب میکنید؟
الف) خرگوش ___ ب) گوسفند___ پ) گوزن___ ت) اسب
2- به آفریقا رفتهاید. به هنگام بازدید از یکی از قبیلهها، آنها اصرار میکنند که یکی از حیوانات زیر را به عنوان یادگاری با خود ببرید. کدام را انتخاب میکنید؟
الف) میمون___ب) شیر___پ) مار___ت) زرافه
3- فرض کنید خطای بزرگی انجام دادهاید و خداوند برای مجازات شما تصمیم گرفته است که به جای انسان، شما را به صورت یکی از حیوانات زیر در آورد. کدام را انتخاب میکنید؟
الف) سگ___ب) گربه___پ) اسب___ت) مار
4- اگر قدرت داشتید که یک نوع از حیوانات را برای همیشه از روی کره زمین نابود کنید، کدام را انتخاب میکردید؟
الف) شیر___ب) مار___پ) تمساح___ت) کوسه
5- یک روز، با حیوانی برخورد میکنید که میتواند با شما به زبان خودتان صحبت کند. دلتان میخواهد که کدامیک از حیوانات زیر باشد؟
الف) گوسفند___ب) اسب___پ) خرگوش___ت) پرنده
6- در یک جزیره دور افتاده، تنها یک موجود زنده به عنوان همدم و همراه شما وجود دارد. کدامیک را انتخاب میکنید؟
الف) انسان___ب) خوک___پ) گاو___ت) پرنده
7- اگر قدرت داشتید که هر نوع حیوانی را اهلی و دستآموز کنید. کدامیک از حیوانات زیر را به عنوان حیوان خانگی خودتان انتخاب میکردید؟
الف) دایناسور___ب) ببر___پ) خرس قطبی___ت) پلنگ
8- اگر قرار بود برای 5 دقیقه به صورت یکی از حیوانات زیر در میآمدید، کدامیک را انتخاب میکردید؟
الف) شیر___ب) گربه___پ) اسب___ت) کبوتر
بگذار این راه راه من باشدو این جاده جاده ی من
بگذار غرق شوم در دستان سرد نمناک این ابر
بگذار تا بگریم بر تنهایی دستان بی رمق کویر
بگذارعاشق شوم بر باد سرد پاییزی
بگذار آرام گیرم در آغوش سیاه شب
بگذار نصیحت کنم گلبرگ های عاشق را
بگذار بگویم از باران از شب از ماه
بگذار ابر عاشق شود ، ببارد ، برسد به مشوق ،زمین
بگذار ابر ببارد بر گیسوان بید ، بی پروا و عاشق، تر کند لبان سرخ گل ها را
بگذار برگ هایی از جنس طلا برقصند در آغوش باد در بزم ابر
بگذار احساس کنم پاکی شبنم را بر گلبرگ
بگذار بخندم بر کودکی دنیا به بزرگی زمین
بگذار نگاهت در نگاهم غرق شود
بگذار شاید فردا زنده تر از امروز
بگذار زمین ناز کند ، باد فریاد کشد ، ابر در فراق بسوزد
بخار گرفته است دلم از سرمای این شب اما
چشمان تو همه چیز را از پس این پنجره ی
بخار گرفته از سپیدی غم می بیند
بگذار بفهمم این زجه از آن کیست که درون را پاره می کند
بگذار بفهمم ، بدانم جغد شوم بر سر شاخه ی خشکیده ی باغ
به کدامین گلبرگ خیره شده
بگذار بدانم ابر چرا عاشق ، برگ چرا بی روح
بگذار بدانم کجایی تا که هر روز به شوق دیدنت به کنار برکه
خیره در زیبایی چشمانت غرق نشوم.....