زمستون

یک قدم مانده به...

زمستون

یک قدم مانده به...

سلام روز نو

صبح شده است.

چشم که می گشایی، به تو لبخند می زند زندگی.

طلوعی دوباره است؛ فرصتی دوباره برای شکفتن.

ثانیه های شب، قطار قطار صف کشیده اند به استقبال بیداری تو. نسیم، چشم به در حلقه کرده است تا قدم به خیابان بگذاری. برخیز! شکوفه ها منتظرند. مسابقه عشق است در شهر؛ نقشه گنج روزی حلال را بخوان! در شیار دست هایت، طلای نعمت را پای دیوارها چال کرده اند؟ بگرد تا بیابی!

صبح شده است و نهیب می زند که غنیمت بشماری لحظه هایی را که هیچ وقت برنخواهند گشت. برگی دیگر از دفتر ایام ورق می خورد. پنجره ها بوی صمیمیت گرفته اند. افق، در محاصره نگاه های دور برُد توست.

خستگی ات را تکانده ای؛ برخیز که باید پرواز کنی دوباره.

باید هجوم ببری به دوردست ها و با موج ها مشت بیندازی!

ترانه مهر می خوانند در کوچه ها؛ برخیز تا شور و نشاط، دست هایت را بگیرد و عطر تازگی، شانه به شانه ات راه بپوید. چه خوش است زندگی در صبح؛ در ابتدای راه که ریه ها پُر است از هوای تازه و آینه ها را گردگیری کرده اند.

بوی تمیزی می دهد همه چیز. چنارهای حاشیه خیابان ها آدم ها را بدرقه می کنند.

همه چیز یک بار دیگر، آغاز شده است. انگار زمین برگشته است به نقطه اول و دوباره به راه می افتد! سر خستگی را پیش پای امید بریده اند و امید است که سرزمین دل ها را فتح کرده است.

صبح شده است.

صبح زیباست؛ اگر تو بخواهی که زیبا باشد؛ زیبایی در نگاه توست و نگاه توست که حیات را معنا می کند.

میدان های شهر را ببین که دوان دوان به سوی تو می آیند. به چشم هایت بگو که برخیزند. از قدم هایت بخواه که به راه بیفتند؛ کاروان خلقت به راه افتاده است.

کاروان خلقت، هیچ گاه نمی ایستد؛ باید بدوی، باید آب پاش برداری؛ جوانه های نو رسیده تشنه اند.

گنجشک ها در خواب سکوتند هنوز؛ باید بیاموزی شان که ترانه های خود را از یاد نبرند.

برخیز که زندگی، نیرو از بازوهای تو می گیرد برخیز؛ صبح شده است!


میثم امانی

کک‌ها و فیل‌ها

ککها حیوانات کوچک و جالبی هستند. انها گاز میگیرندو خیلی خوب میپرند.انها به نسبت قدشون قهرمان پرش ارتفاع هستند..اگر یک  کک را در ظرفی قرار دهیم، از ان بیرون میپرد. پس از مدتی  روی ظرف را سر پوش می گذاریم تا ببینیم چه اتفاقی می افتد
کک می پرد و سرش به در ظرف می خورد و با کمی سردرد پایین می اید.
دوباره می پرد و همان اتفاق می افتد . این کار مدتی تکرار می شود.
سر انجام در ظرف را بر می داریم. کک دوباره می پرد ولی فقط تا همان ارتفاع سر پوش برداشته شده.
درست است که محدودیت فیزیکی رفع شده است ولی کک فکر می کند این محدودیت همچنان ادامه دا رد.


فیل ها را می توان با محدودیت ذهنی کنترل کرد. پای فیل سیرک رادر مواقعی که نمایش نمی دهند، می بندند.
بچه فیل ها را با طنابهای بلند و فیلهای بزرگ را با طنابهای کوتاه، به نظر میاید که باید بر عکس باشد، زیرا فیلهای پر قدرت به سادگی می توانند میخ های طناب را از زمین بیرون بکشند ولی اینکار رو نمی کنند.
علت این است که انها در بچگی طنابهای بلند را کشیده اند و سعی کرده اند خود را خلاص  کنند و سرانجام روزی تسلیم شده اند و دست از این کار کشیده اند. از آن پس آنها تا انتهای طناب می روند و می ایستند انها این محدودیت رو پذیرفته اند.

ما هم گاهی محدودیتهایی رو می پذیریم

که واقعی نیستند

انتخاب آزاد

جامعه کنونی ایران افراد ناگزیر باید یکی از دو گروه زیر باشند: 1- بخشی از مشکلات 2- بخشی از راه حل

طبیعتاً کسانی که منتظر عوامل بیرونی برای موفقیت و پیشرفت خود می شوند و متکی به عزم و اراده خود نیستند در طولانی مدت تبدیل به بخشی از مشکلات جامعه می شوند. ولی افرادی که با تلاش و پشتکار راه رسیدن به اهداف خود را هموار می کنند، نه تنها مشکل خود را برطرف می کنند، بلکه به واسطه این موفقیت قادر  خواهند بود بخشی از مشکلات جامعه را نیز برطرف نمایند. 


 

کفچلیزم زن که بس خوش می زنی

الها!

    رنج چشیدن واقعیات متناقض با باورهامان را روزی کن

    بر ذره ذره روحمان

     اگرچه تلخ


شیرینی ابریشمین سراب، ارزانی رویای نرم خرگوشان



دل بسوی تو نظر بر چپ و راست

تا نگویند رقیبان که تو منظور منی


دیگران چون بروند از نظر از دل بروند

تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

آرزوی منی، بالاترین و تنهاترین. آرزومند خشنودی و آرامش توام. گرچه دورم ازتو... آرزوی زیستنی دارم در خور عاشق تو. دلباخته و دلتنگ و منتظر تو...

بسم الله

حریر نرم آفتاب دستان توست 

نوازش مهربانی توست

یا رب العالمین